رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
وبوشممممممموبوشممممممم، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
بهترین دوست دنیا سویل جونم:)بهترین دوست دنیا سویل جونم:)، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

فندق ما

به دنیای من خوش اومدی:) من اسم اینجا رو گزاشتم دنیای قصه ها :) اگه میخوای تو هم اینجوری بدونش:)

غیبت طولانی

                  دخترم نمیدونم از کجا و از کی برات بگم در این آشفته بازار نبود اینترنت اینجانب به دایالاپ اکتفا نمودم و بابای جنابعالی اومد ابروشو درست کن زد چشمش رو هم کور کرد خواست وایمکس نصب کنه که زد مودم روهم دیلت نمود که متاسفانه سی دی مودم هم گم شده و یافت می نشود آنم آرزوست خلاصه دلم خونه گلم.... خوب بریم سراغ اتفاقات روزهای گذشته : شیرین ترین : خبر سلامتی عزیز جون ،که برای معاینات 6 ماهه رفته بودن تهران که خدا رو شکر دکتر گفته دیگه خبری از اون توده خطرناک وجود نداره و جواب آزمایشات همگی شکر خدا خوب بوده دلچسب ترین : ...
28 بهمن 1390

اولین برف بازی امسال

    دختر نازنم چهار شنبه و پنجشنبه چه برفی بارید حسابی همه جا رو سفید پوش کرد و همه را خوشحال پنجشنبه صبح هم جنابعالی با بابا حسابی برف بازی کردی عکس هم گرفتم ولی متاسفانه کابل دوربین و رو نمیتونم پیدا کنم تا عکساتو بزارم به محض پیدا کردن حتما از خجالتت در میام خداجون بابت نزول این نعمت سفید سپاسگذار و شاکریم ...
16 بهمن 1390

دوری خانومی از مهد

سلام دختر عزیزم ببخش که بازم کمتر سر به وبت میزنم و خاطراتت رو برات نمینویسم  آخه  خانوم گل تو خونه من خیلی کم پای سیستم مینشینم چون شما نمیزاری حتی یک لحظه  هم با سیستم کار بکنم دیروز برا اولین بار خودت وبلاگت رو دیدی و چه ذوقی میکردی اگه  با من همکاری کنی خوب پیش میریم از اونجایی که این هفته هم مرخصی اجباری هستم (البته به هیچ وجه خیال بازگشت ندارم ولی مدیر عامل قبول نمیکنه و میگه فعلا برات مرخصی رد میکنم تا بعد ) یه خورده روال کار از دستم در اومده و همه چیزم در هم و برهم  شده همینطور برنامه شما که امیدوارم هر دو مون زود به این وضعیت عادت بکنیم صبحها حسابی میخوابی ...
12 بهمن 1390

حکایات جدید

  دختر عزیزم شیرین زبونم اینروزا که در آستانه 19 ماهگی هستی حسابی دلبری میکنی دیگه همه چی رو خوب میشناسی  میوه های زمستونی رو کاملا شناختی رنگها رو تقریبا و هنوز کامل نشده و داریم تمرین میکنیم شمارش اعدا از 1 تا 6 ادامه پیدا کرده (یه دوووووووو سی ناهار پن ) جالب انگشتای دستت رو میشماری و خودت هم لذت میبری عاشق لباسهات شدی و کسی جرات داره بگه مال منه که جیغت میره هوا و میگی نههههههههههههههههههه راستی از روابطت با آبا جون بگم که حسابی اوضاع حسنه شده و خدا رو شکر مدام گوشی تلفن رو برمیداری یا با سحر یا با آبا صحبت میکنی وقتی هم عزیز جون زنگ میزنه میگی آبا یعنی گوشی رو بده به آبا...
4 بهمن 1390

خداحافظ انار کوچولو

     سلام دخمل نازم انار برگشت پیش فرشته ها خداحافظ انار عزیز   خیلی حالم خوش نیست و نمیتونم مطالب جدید بنویسم امیدوارم هرچه سریعتر پست خوبی برات بزارم پی نوشت :پنجشنبه تا شنبه رفتیم یه سفر کوچولو به کرج ...
2 بهمن 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فندق ما می باشد